بسیاری از دوستان معامله گر را می شناسم که نهایت تلاش خود را می کنند تا در سقف بفروشند و در کف بخرند اما نتیجه کار آنها چیزی ضرر یا حتی به فنا دادن حساب معاملاتی نیست.
در واقع، اگرچه شاید تنها دلیل به فنا رفتن حساب معاملهگران این نباشد، اما به جرات میتوانم بگویم که جایگاه بالایی در فهرست دلایل دارد.
منظورم را اشتباه برداشت نکنید، مطمئناً جذابیت گرفتن پوزیشن روی سقف و کف قیمت را درک می کنم. نسبتهای پاداش به ریسک در چنین زمان هایی به تنهایی امیدوار کننده بوده و بسیار وسوسهانگیز هستند، بهخصوص زمانی که سطوح مهم تکنیکالی نیز موید معامله ما هستند.
متأسفانه، بسیاری از معاملهگران، سقف و کف ها را نه از روی دلایل فاندامنتال و یا تکنیکال، بلکه برای ارضای حس بر حق بودن و درست گفتن خود انتخاب میکنند. از این گذشته، چه کسی است که دوست ندارد در جمع دوستان خود بگوید که در سقف قیمت فروش زده یا در کف قیمت خرید گرفته است؟!
اما فقط به این دلیل که انتخاب سقف و کف، نسبت پاداش به ریسک خوبی دارد، به این معنا نیست که باید در هر فرصتی که پیش آمد پوزیشن بگیرید. در مقاله امروز نکاتی که باید هنگام انتخاب سقف و کف در نظر بگیرید را خدمت شما ارائه می کنیم:
غالب موارد، شما واقعاً به سقف و کف قیمت نگاه نمی کنید.
از هر معامله گر حرفه ای که می شناسید می توانید این را بپرسید. او به شما خواهد گفت که انتخاب سقف و کف همچون گرفتن چاقوی در حال سقوط یا ایستادن وسط جاده مقابل یک کامیون است. فکرش را می کنم می بینم معمولاً هم پایان داستان آنها چیزی نیست جز نتایج فاجعه بار.
یک دلیل منطقی برای وقوع این امر این است که به احتمال زیاد سطوح تکنیکالی که شما به آنها نگاه می کنید همان سطوحی نیستند که سایر معامله گران نیز آنها را تحت رصد دارند.
همچنین، سایر عوامل پیشران روند (جو بازار، فاند بازار، و غیره) در زمانی که فکر می کنید جفت ارز در حال تشکیل سقف یا کف است، همچنان ممکن است معتبر باشند.
نیاز روانی معامله گر برای انتخاب صحیح کف و سقف، خطر مدیریت ریسک ضعیف را افزایش می دهد.
پیشبینی نقطه برگشت قیمت میتواند بسیار سخت باشد، بهویژه از آنجایی که در پس ذهن خود میدانید که می خواهید برخلاف جریان (روند) شنا کنید.
در معامله کردن بر خلاف روند، به آسانی ممکن است در تله افتاده و اصلاح در تایم فریم بلندمدت را با «برگشت» در تایم فریم کوتاهمدت اشتباه کنید.
حتی خطرناک تر از آن این ذهنیت است که میتوان با مشخص کردن اینکه بازار دقیقاً از کجا برگشت می زند، بازار را شکست داد. این کار باعث میشود که بسیاری از معاملهگران با گذاشتن حد ضررهای بسیار کوچک و نزدیک و اجازه پیشروی ندادن به سود، از برنامههای معاملاتی خود منحرف شوند.
معامله بر خلاف روند نیاز به تجربه دارد
اگرچه گاهی اوقات هم تحلیل های بنیادی و هم تکنیکال به برگشت قیمت اشاره دارند، اما هرگز تضمینی وجود نخواهد داشت که بازار دقیقاً از کجا برگشت می زند.
نگذاشتن فضای تنفس کافی برای پوزیشن در زمان برگشت قیمت، میتواند در درازمدت برای حساب شما خطر آفرین باشد.
احتمالاً به همین دلیل است که برخی از معامله گران باتجربه نسبت به انتخاب سقف و کف بسیار احتیاط می کنند. گرفتن پوزیشن بر خلاف روند نیاز به تجربه و داشتن اشراف زیاد به بازار دارد، اما حتی برخی از حرفهایها نیز توصیه میکنند که 90 درصد پوزیشن های شما باید روی روند گرفته شوند.
با گذشت زمان و کسب تجربه، و پس از رعایت قوانین برنامه معاملاتی خود، انتخاب کف و سقف نیز همچون هر روش معاملاتی دیگری میتواند خوب باشد، به شرطی که هرگز قوانین مدیریت ریسک صحیح را از یاد نبرده و در صورتی که بازار کمی دورتر از نقطه برگشت پیش بینی شده شما برگشت زد، به معامله خود مجال و فضای کافی بدهید.
نظرات
بسیار عالی ودقیق