ماهیت همه سبکهای پرایس اکشن برای ترید در بازارهای مالی، خواندن و درک رفتار قیمتی است. یکی از بهترین سبکها در این زمینه، پرایس اکشن RTM بوده و سالهاست که توسط تریدرهای باتجربه مورد استفاده قرار میگیرد. در واقع روش RTM پرایس اکشن به تریدرها امکان خواندن نمودار بهصورت دقیق را میدهد و فقط کافیست یک سری ساختارها را در نمودار درک کرده و رسم کنید.
اکثر ساختارها و ستاپهای معاملاتی RTM بر اساس و مبنای عرضه و تقاضا در بازارهای مالی است. به زبان سادهتر شما با یادگیری این سبک میتوانید عرضه و تقاضا را به راحتی در نمودار داراییهای مختلف تشخیص داده و بر اساس آن ترید کنید. اگر شما هم مشتاق هستید که با آر تی ام بیشتر آشنا شوید و بتوانید از آن استفاده کنید، تا پایان این مطلب همراه ما باشید.
روش RTM که این سبک با تمرکز بر تحلیل حرکات قیمت و شناسایی نقاط کلیدی عرضه و تقاضا، یکی از روشهای قدرتمند برای معاملهگران بهشمار میآید. این سبک به شما اجازه میدهد تا با ریسک کمتر و سود بیشتر، وارد معاملات شوید و از بازگشتهای قیمتی استفاده کنید. گرچه یادگیری و تسلط کامل بر روش RTM نیاز به تمرین و تجربه دارد، اما وقتی بهدرستی از آن استفاده شود، میتواند ابزار مفیدی برای معاملات کوتاهمدت و میانمدت باشد. این روش بهخصوص برای کسانی که به سادگی در تحلیل و تعیین نقاط ورود و خروج دقیق علاقه دارند، بسیار کارآمد خواهد بود. بهرهگیری از مدیریت ریسک هوشمندانه و برنامهریزی درست به شما کمک میکند تا از مزایای روش rtm به بهترین شکل استفاده کنید و در بازارهای مالی موفقتر عمل کنید.
سبک آر تی ام چیست؟
سبک RTM یا Read The Market که توسط ایف میانته (IF Myante) معرفی شده، یکی از روشهای مدرن تحلیل تکنیکال است که به معاملهگران کمک میکند تنها با استفاده از نمودار قیمت، نقاط ورود و خروج مهم را شناسایی کنند. برخلاف سایر روشهای پیچیده که نیاز به اندیکاتورها دارند، RTM بر این باور است که همه اطلاعات لازم در خود حرکتهای قیمتی موجود است. به همین دلیل، این روش بدون نیاز به ابزارهای جانبی، تنها با تمرکز بر عرضه و تقاضا و رفتار قیمت عمل میکند.
در پرایس اکشن RTM ، معاملهگران به دنبال شناسایی گرههای قیمتی هستند؛ نقاطی که معاملهگران بزرگ ورود یا خروج سنگینی انجام میدهند و باعث تغییرات قابل توجه در بازار میشوند. برای تحلیل دقیق این نقاط، از کندلهای مومنتوم که نشاندهنده قدرت خریداران یا فروشندگان هستند و کندلهای بیس که تعادل نسبی در بازار را نشان میدهند، استفاده میشود. ترکیب این ابزارها به معاملهگران کمک میکند تا تصمیمات بهتری در مورد زمان ورود و خروج از معاملات بگیرند.
سبک RTM به دلیل سادگی و کارایی، توجه زیادی از سوی معاملهگران به خود جلب کرده است. روش تحلیلی RTM به شما اجازه میدهد تا بدون اتکا به ابزارهای پیچیده، تنها با خواندن دقیق حرکت قیمتها، معاملات خود را با دقت بیشتری مدیریت کنید. RTM در همه بازارهای مالی و برای هر تایمفریمی قابل استفاده است و با دقت بالای خود میتواند به موفقیت بیشتر معاملهگران کمک کند.
برای اطلاعات بیشتر میتوانید مقاله بهترین بروکر های فارکس را مطالعه کنید.
انواع کندل های قیمتی آر تی ام
در سبک RTM، کندلها نقشی حیاتی در تحلیل بازار ایفا میکنند و به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: کندلهای مومنتوم و کندلهای بیس. این دو نوع کندل به معاملهگران کمک میکنند تا جریان قدرت بین خریداران و فروشندگان را شناسایی کرده و رفتار بازار را بهتر درک کنند.
-
کندل مومنتوم
کندل مومنتوم به کندلی گفته میشود که قدرت غالب در بازار را نشان میدهد. در این کندلها، اگر بدنه کندل بزرگتر از سایهها باشد، این نشاندهنده قدرت شدید خریداران یا فروشندگان است. به عنوان مثال، اگر یک کندل مومنتوم صعودی با بدنهای بزرگ و سایههای کوتاه ظاهر شود، میتوان گفت که قدرت خریداران بر بازار غالب است. به همین ترتیب، در یک کندل مومنتوم نزولی، قدرت در دست فروشندگان خواهد بود. این کندلها برای شناسایی تغییرات سریع و پرقدرت در بازار بسیار مفید هستند.
-
کندل بیس
کندلهای بیس یا کندلهای تعادل، نشاندهنده یک وضعیت موقتی از تعادل بین خریداران و فروشندگان هستند. این نوع کندلها زمانی تشکیل میشوند که بازار در حال توقف و استراحت است و نیروی خاصی بر دیگری غالب نیست. معمولاً این کندلها بدنه کوچکی دارند و سایههای بلندتری دارند، که نشاندهنده تردید یا ناتوانی در تغییر جهت سریع بازار است. کندل بیس به ما میگوید که در آینده نزدیک ممکن است بازار تغییر جهت دهد یا به حرکت خود ادامه دهد.
ستاپهای معاملاتی RTM
ستاپهای معاملاتی RTM از مهمترین عناصر این سبک هستند و به معاملهگران کمک میکنند تا لحظات بحرانی ورود و خروج از معاملات را با دقت بالاتری شناسایی کنند. در سبک RTM، ستاپها براساس تحلیل کندلهای مومنتوم و بیس و توجه به رفتار عرضه و تقاضا شکل میگیرند. این ستاپها به معاملهگران این امکان را میدهند تا از حرکات ناگهانی و شدید بازار استفاده کنند و به تصمیمات معاملاتی خود اعتماد بیشتری داشته باشند.
در ادامه به مهمترین ستاپهای معاملاتی RTM اشاره میکنیم:
-
الگوی اینگالف (Engulf)
الگوی اینگالف یکی از قویترین ستاپهای RTM است و زمانی رخ میدهد که یک کندل مومنتوم، سطح حمایت یا مقاومت را با قدرت بشکند و قیمت بالاتر از سطح حمایت یا پایینتر از سطح مقاومت بسته شود. این الگو نشاندهنده یک تغییر قوی در جهت بازار است و به معاملهگران این امکان را میدهد که از شکست سطوح کلیدی بازار سود ببرند. هرچه این شکست سریعتر و با قدرت بیشتری رخ دهد، اعتبار الگوی اینگالف بالاتر میرود. این ستاپ برای کسانی که به دنبال نقاط ورود قوی هستند، ایدهآل است.
-
الگوی فلگ لیمیت (Flag Limit)
الگوی فلگ لیمیت (Flag Limit) زمانی شکل میگیرد که قیمت در محدودهای مشخص بین خطوط حمایت و مقاومت قرار دارد و برای مدتی در آن محدوده نوسان میکند. این الگو زمانی معتبر است که قیمت با یک کندل مومنتوم وارد محدوده شود و سپس یک کندل بیس تشکیل دهد که بازار را در حالت تعادل نگه میدارد. پس از آن، بازار به سطح حمایت یا مقاومت بازمیگردد و فرصتی برای ورود به معامله ایجاد میکند. در این ستاپ، سرعت خروج قیمت از محدوده نقش مهمی دارد؛ هرچه سریعتر از محدوده رنج خارج شود، اعتبار ستاپ فلگ لیمیت بیشتر خواهد بود.
-
الگوی کازیمودو (Quasimodo)
الگوی کازیمودو (QM) یکی از پیچیدهترین و در عین حال موثرترین ستاپهای RTM است. این الگو ترکیبی از دو اینگالف متضاد است که هم در روندهای صعودی و هم در روندهای نزولی شکل میگیرد. در این الگو، معاملهگران با تغییر ناگهانی جهت قیمت و شکست سطحهای کلیدی مواجه میشوند. این الگو زمانی کامل میشود که قیمت پس از شکست سطح حمایت یا مقاومت، به سطح بالاتر یا پایینتر بازگردد و معاملهگران را به فریب بکشاند. در این حالت، نقطه ورود در نزدیکی سطح مقاومت یا حمایت قرار میگیرد و حد ضرر دقیقاً پایینتر یا بالاتر از این سطح تعریف میشود.
-
الگوی FTR (Fail to Return)
الگوی FTR یکی از ستاپهای ادامهدهنده قوی در RTM است و زمانی رخ میدهد که قیمت یک سطح حمایتی یا مقاومتی را با یک کندل قدرتمند بشکند و سپس به آن سطح بازگردد، اما نتواند از آن عبور کند. این نشاندهنده ضعف قدرت فروشندگان یا خریداران است و معاملهگر میتواند از این فرصت برای ورود به معامله استفاده کند. قدرت این الگو به شدت به کندلهای شکست و بازگشت بستگی دارد. هرچه کندلهای شکست قویتر باشند، اعتبار الگوی FTR بیشتر خواهد بود.
-
الگوی CAPS
الگوی CAPS یکی از ستاپهای بازگشتی در RTM است که معمولاً در انتهای یک روند صعودی یا نزولی شکل میگیرد. در این الگو، پس از یک حرکت قوی و سریع، قیمت به طور ناگهانی تغییر جهت میدهد و روند قبلی را معکوس میکند. معاملهگران میتوانند از این الگو برای شناسایی نقاط ورود و خروج استفاده کنند، به ویژه زمانی که قیمت پس از یک حرکت شارپ دوباره به سطح قبلی خود بازمیگردد و نشاندهنده یک تغییر جهت قدرتمند است.
ساختارهای مهم سبک rtm
در سبک RTM، چهار ساختار اصلی وجود دارد که انواع معامله گر ایرانی و خارجی از آنها برای تحلیل و تصمیمگیری استفاده میکنند. این ساختارها به معاملهگران کمک میکنند تا حرکات بازار را بهطور دقیقتری پیشبینی کرده و نقاط مهم ورود و خروج را شناسایی کنند. ساختارهای RBR، DBR، DBD و RBD هر کدام نمایانگر رفتار متفاوت بازار هستند و بر اساس ترکیب کندلهای مومنتوم و بیس شکل میگیرند. نکته مهم: لطفا ساختارهای زیر را با خطوط روند در فارکس ی دیگر بازارها اشتباه نگیرید؛ این موارد کاملا با هم تفاوت دارند.
RBR (Rally Base Rally)
RBR یک ساختار صعودی است که نشاندهنده قدرت خریداران در بازار است. در این ساختار، ابتدا یک کندل مومنتوم صعودی یا به اصطلاح رالی (Rally) شکل میگیرد که نشان میدهد خریداران وارد بازار شده و قیمت را بالا بردهاند. سپس بازار به تعادل میرسد و یک کندل بیس تشکیل میشود که در آن خریداران و فروشندگان به نوعی در تعادل قرار دارند. در نهایت، دوباره کندل مومنتوم صعودی دیگری ظاهر میشود که نشان میدهد خریداران با قدرت بیشتری وارد بازار شده و قیمت را به سطح بالاتری میبرند. این ساختار معمولاً نشاندهنده ادامه روند صعودی است و نقطه مناسبی برای ورود به معامله در جهت خرید محسوب میشود.
DBR (Drop Base Rally)
DBR یک ساختار ترکیبی است که نشاندهنده تغییر روند از نزولی به صعودی است. ابتدا یک کندل مومنتوم نزولی یا دراپ (Drop) تشکیل میشود که کاهش قیمت و تسلط فروشندگان بر بازار نمایش میدهد. پس از آن، قیمت در کندل بیس به حالت تعادل میرسد، به این معنا که فروشندگان و خریداران به نوعی به توازن میرسند. در نهایت با ورود قویتر خریداران، یک کندل مومنتوم صعودی ظاهر میشود و نشان میدهد که بازار به سمت صعودی تغییر کرده است. این ساختار برای معاملهگران بهعنوان نشانهای از تغییر جهت بازار به سمت صعودی است و معمولاً در چنین مواقعی، نقطه ورود به بازار در جهت خرید خواهد بود.
DBD (Drop Base Drop)
DBD برعکس RBR است و یک ساختار نزولی محسوب میشود. در این ساختار، ابتدا یک کندل مومنتوم نزولی یا دراپ (Drop) تشکیل میشود که نشان میدهد فروشندگان بازار را تحت کنترل دارند. پس از آن، یک کندل بیس به وجود میآید که بازار در آن لحظه به تعادل میرسد. سپس، دوباره یک کندل مومنتوم نزولی دیگر ظاهر میشود که نشاندهنده این است که فروشندگان با قدرت بیشتری وارد بازار شدهاند و قیمت به کاهش خود ادامه میدهد. این ساختار معمولاً برای معاملهگرانی که به دنبال معاملات فروش هستند، بهعنوان یک نقطه ورود مناسب تلقی میشود.
RBD (Rally Base Drop)
RBD یکی از ساختارهای کلیدی و تغییر دهنده روند در سبک RTM است. در این ساختار، ابتدا یک کندل مومنتوم صعودی یا رالی (Rally) ایجاد میشود که نشاندهنده تسلط خریداران است. اما پس از رسیدن به یک سطح معین، قیمت به کندل بیس وارد میشود که نشان میدهد قدرت خرید در حال کاهش است و بازار در حالت تعادل قرار دارد. در نهایت با ورود فروشندگان، یک کندل مومنتوم نزولی تشکیل میشود که قیمت را به سمت پایین سوق میدهد و نشاندهنده تغییر جهت بازار به سمت نزولی است. این ساختار به معاملهگران سیگنال خروج از موقعیتهای خرید و ورود به موقعیتهای فروش را میدهد.
آیا سبک RTM برای معاملات ارز دیجیتال نیز مناسب است؟
جواب مثبت است؛ سبک RTM به دلیل انعطافپذیری و تمرکز بر تحلیل رفتار قیمت، برای معاملات ارزهای دیجیتال نیز کاملاً مناسب است. در واقع، این روش بر پایه عرضه و تقاضا و شناسایی نقاط کلیدی بازار طراحی شده است که در بازارهای ناپایدار و پرنوسان مانند ارزهای دیجیتال بسیار کارآمد است.
یکی از ویژگیهای بازارهای ارز دیجیتال، تغییرات ناگهانی قیمت و حرکات بزرگ است. RTM با شناسایی گرههای قیمتی و لحظاتی که معاملهگران بزرگ به بازار ورود یا خروج میکنند، میتواند به معاملهگران کمک کند تا از این حرکات سریع به نفع خود استفاده کنند. در بازار ارزهای دیجیتال، که نوسانات قیمت میتواند بسیار زیاد باشد، استفاده از ستاپهای معاملاتی RTM مانند اینگالف و کازیمودو، معاملهگران را قادر میسازد تا نقاط ورود و خروج با دقت بیشتری تعیین کنند.
از آنجایی که RTM بر تحلیل کندلهای قیمتی و رفتار بازار تمرکز دارد و به اندیکاتورهای اضافی متکی نیست، این روش میتواند به راحتی در بازار ارزهای دیجیتال که تحرکات آن بر اساس تقاضای کاربران و معاملهگران است، مورد استفاده قرار گیرد. این سبک نه تنها در تایمفریمهای مختلف مانند معاملات کوتاهمدت (اسکالپینگ) قابل اجرا است، بلکه برای تحلیل و مدیریت معاملات بلندمدت نیز مفید است. با توجه به قابلیتهای سبک RTM در شناسایی تغییرات قوی بازار و تشخیص مناطق کلیدی عرضه و تقاضا، میتوان گفت که این روش برای معاملات ارزهای دیجیتال بسیار مناسب است و به معاملهگران کمک میکند تا در این بازار پرنوسان با اعتماد به نفس بیشتری معامله کنند.
مدیریت ریسک در معاملات با روش RTM
یکی از مهمترین جنبههای موفقیت در معاملات با روش RTM، مدیریت صحیح ریسک است. هر چند که RTM به دلیل تمرکز بر شناسایی دقیق نقاط ورود و خروج میتواند به کاهش ریسک کمک کند، اما بدون استراتژی مدیریت ریسک مناسب، حتی بهترین ستاپهای معاملاتی هم ممکن است نتایج نامطلوبی داشته باشند.
در سبک RTM، توجه به نسبت ریسک به ریوارد (Risk to Reward Ratio) یکی از اصول اساسی است. معاملهگران باید مطمئن شوند که قبل از ورود به هر معاملهای، نسبت سود به زیان آن مناسب است. برای مثال، در بسیاری از ستاپهای معاملاتی RTM، معاملهگران ترجیح میدهند که حداقل نسبت ریسک به ریوارد 1:2 یا حتی بالاتر داشته باشند، به این معنا که سود بالقوه معامله باید حداقل دو برابر مقدار ریسکی باشد که حاضر به قبول آن هستند.
یکی از ابزارهای اصلی در مدیریت ریسک با RTM، استفاده از حد ضرر (Stop Loss) در نقاط کلیدی بازار است. معاملهگران با استفاده از تحلیل دقیق کندلها و شناسایی نقاط مهم حمایت و مقاومت، حد ضرر را در نزدیکی سطوحی که احتمال برگشت قیمت از آنها پایین است قرار میدهند. این کار به معاملهگران این امکان را میدهد که حتی در صورت تغییر ناگهانی جهت بازار، زیان خود را محدود نگه دارند.
روش RTM در فارکس یا دیگر بازارهای مالی به شما کمک میکند تا به جای دنبال کردن سودهای سریع و لحظهای، معاملات خود را با آرامش بیشتری مدیریت کنید. مهم است که در هر معامله، تنها بخشی از سرمایه خود را درگیر کنید و هرگز بیشتر از یک درصد یا دو درصد از سرمایه کل خود را در یک معامله ریسک نکنید. مهم ترین بخش آموزش فارکس قبل از شروع ترید؛ همین بخش مدیریت سرمایه است که گاها میتوان با استفاده از ابزارهای مختلف و اندیکاتور های فارکس خصوصی انجام داد.
تفاوتهای روش RTM با سایر روشهای معاملاتی
همانطور که همه شما میدانید علاوه بر روش RTM، سبک های دیگری برای ترید وجود دارند که طرفدارهای خاص خودش را دارد. در ادامه این بخش میخواهیم که این سبک را با دو روش ICT و اسمارت مانی مقایسه کرده و تفاوت ها را بیان کنیم.
تفاوت RTM و اسمارت مانی
RTM و اسمارت مانی هر دو سبک معاملاتی پیچیدهای هستند، اما تفاوتهای قابل توجهی در نحوه تحلیل و عملکرد دارند. اسمارت مانی بیشتر روی پیدا کردن رد پای سرمایهگذاران بزرگ تمرکز دارد. معاملهگران اسمارت مانی به دنبال شناسایی مناطقی هستند که نهادهای مالی، مانند بانکها و موسسات بزرگ، در بازار ورود یا خروج سنگینی انجام دادهاند. ابزارهایی مانند تحلیل جریان سفارشات، پروفایل حجم و عمق بازار در این روش استفاده میشوند تا معاملهگران بتوانند همسو با حرکات پول هوشمند، وارد معاملات شوند.
از سوی دیگر، RTM روی حرکات قیمت و شناسایی نقاط عرضه و تقاضا تمرکز دارد. معاملهگران این سبک به دنبال نقاط بازگشتی در بازار هستند، یعنی جایی که قیمت احتمالاً تغییر جهت میدهد. بهطور مثال، در سبک RTM زمانی که قیمت به یک نقطه کلیدی میرسد، معاملهگرانی که در بروکرهای فارکس یا دیگر مکان ها ترید میکنند، به دنبال الگوهای پرایس اکشن مثل FTR یا QM هستند تا نقاط ورود و خروج مناسبی را پیدا کنند.
از نظر بازه زمانی، RTM معمولاً برای معاملات کوتاهمدت و میانمدت مورد استفاده قرار میگیرد و معاملهگران بیشتر از تایم فریمهای ساعتی یا روزانه استفاده میکنند. در مقابل، اسمارت مانی برای معاملات بلندمدت و میانمدت مناسبتر است و معاملهگران این سبک از تایم فریمهای هفتگی و ماهانه استفاده میکنند. اگر معاملهگری به دنبال تحلیلهای سریعتر و معاملات کوتاهمدت است، RTM میتواند انتخاب مناسبی باشد، اما اسمارت مانی بیشتر برای تحلیلهای بلندمدت و حرکات بزرگتر بازار کاربرد دارد. هر چند انتخاب تایم فریم هیچ ربطی به سبک معاملاتی ندارد و تریدرها میتوانند با توجه به ستاپ معاملاتی خود، از تایم فریم 1 دقیقه تا 1 ماهه استفاده کنند.
تفاوت RTM و ICT
RTM و ICT هر دو از سبکهای مهم و پیشرفته پرایس اکشن هستند، اما تفاوتهای کلیدی بین آنها وجود دارد. در سبک ICT، معاملهگران بیشتر به دنبال ورود نقدینگیها به بازار هستند. در این سبک، تمرکز بر شناسایی اوردر بلاکها و مناطق نقدینگی است که موسسات و نهادهای مالی در آنها فعالیت دارند. معاملهگران ICT سعی میکنند با روند اصلی بازار همراه شوند و از این طریق معاملات خود را بهینه کنند.
در مقابل پرایس اکشن RTM به دنبال پایان دادن به روندها و شکار نقاط بازگشتی است. معاملهگران RTM به جای همراهی با روند، به دنبال نقاطی هستند که قیمت از روند فعلی خود تغییر میکند. برای مثال، اگر بازار در حال صعود باشد، معاملهگر RTM به دنبال نقاطی است که روند صعودی به نزولی تغییر میکند. استاپلاسهای کوچک و سودهای بزرگ از ویژگیهای برجسته RTM است، اما معاملهگران باید با ریسک بالاتری نیز روبهرو شوند، زیرا برخلاف ICT که بیشتر با روند حرکت میکند، روش RTM معمولاً خلاف روند معامله میکند.
نظرات
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.